رادين اول بهمنماه 1385 معناي زندگي من و پدرش را وسعت داد. آغاز اين وبلاگ به مناسبت يكسالگي او بود و اينك با پيوستن آوين به ما، زندگي ما و وبلاگ خاطراتمان كامل خواهد شد
اگر فكر مى كنيد بچه ها موزه دوست ندارند، با رادين به موزه برويد تا مجبور شويد تمام نوشته ها را هم برايش بخوانيد! راستى پس از ديدن مجسمه هاى داخل موزه تصميم گرفت مهندس مجسمه سازى شود و مجسمه بن تن و "اون خانمه كه عكسش همه جاست" را بسازد. مامانش متوجه شد كه منظورش موناليزاست! ا
پی نوشت: تازه یادم افتاد مجسمه سوم چی بود؛ همون آقاهه که مجسمه اش تو خونه مانا پدرجون هست = امیرکبیر!ا
رادین جان پس تصمیم داری مهندس مجسمه سازی بشوی؟ با احتساب اینکه پل و سد و ساختمان های زیبا هم مجسمه هستند پس قصد داری راه خانوادگی را در زمینه عمران ادامه بدهی؟!!!! یا مجسمه دیگری در ذهن داری؟
2 comments:
آخه قیافشو نیگا. آخرش من از دلتنگی خل می شم. "اون خانومه که عکسش همه جا هست" که دیگه منو کشته.
رادین جان پس تصمیم داری مهندس مجسمه سازی بشوی؟
با احتساب اینکه پل و سد و ساختمان های زیبا هم مجسمه هستند پس قصد داری راه خانوادگی را در زمینه عمران ادامه بدهی؟!!!! یا مجسمه دیگری در ذهن داری؟
Post a Comment