Saturday, October 31, 2015

كدبانوى ددرى

تا ساك كاغذى مى بيند، مى اندازد روى بازويش و مى رود مثلا ددر. به طور متوسط روزى دو بار به شدت هوس ددر رفتن مى كند و بايد با كلى كلك منصرفش كرد.
از شركت كه آمدم مرا برد اتاقش. كلى چيز روى گازش چيده بود. تازه "گاژ" را هم ياد گرفته است. دوست دارد در مرتب كردن هم كمك كند (البته به وقتش هم خوب بهم مى ريزد)! 

انتخابات شوراى دانش آموزان

از امروز تبليغاتش در مدرسه شروع شده است. نامزدها كلى پوستر درست كرده اند و الان رادين دارد با خنده شعارهايى كه به يادش مانده است، برايم مى گويد:
مدرسه بهتر را نبايد داشت، بايد ساخت.
براى آينده اى بهتر و روشن تر، به ... راى بدهيد.
سعى مى كنم هر دو ماه يك يا دو بار فست فود مانند پيتزا بدهم.
زنگ تفريحهاى طولانى ترى داشته باشيم.

نامزد انتخابى رادين تا اين لحظه:
در مدرسه بوفه مى زنم.
زنگهاى درسى را شادتر مى كنم.
عكس هم از خودش گذاشته است؛ لم داده پشت فرمان يك ماشين لوكس با عينك آفتابى و كاپشن شيك و موهاى سيخD:

پسرك با بلوغ سياسى من در آخر مى گويد بدون اينكه فكر كنند، نوشته اند. مگر معلمها مى گذارند بچه ها اين كار را بكنند؟!

Monday, October 12, 2015

ب ب تى بى

بلبل من

كلمه هايى كه آوينك استفاده مى كند، در دو هفته گذشته خيلى زياد شده است: رفت، بيا، شير، ماشت، موژ، اينجا هست، اينجا نيشت. نى نى (كه يا عروسك است يا رايا) و ب ب تى بى (همان بيبى تى وى) هم كه كلمه هاى محبوبش هستند. الان هم جلوى بيبى تى وى دراز كشيده است و با لذت شير صبحگاهيش را مى خورد. درست مثل سريال ديدن و دمنوش خوردن مامانش!

اديسون و استيو جابز

آنچه مهم است نابغه بودنشان و استفاده از آن نبوغ نيست، ترك تحصيل است! يكى مدرسه را ول كرده است و ديگرى دانشگاه را و هر دو در حال حاضر قهرمان رادين من هستند!


Wednesday, October 7, 2015

واگير و همگير!

هميشه وقتى يكيشون مريض مى شود، بيچاره مى شوم تا آن يكى نگيرد. اين بار با هم سرما خورده اند و خيالم راحت است؛ با هم بازى مى كنند، همديگر را بغل مى كنند، كنار هم دراز مى كشند، عين خيالم نيست. هميشه در هر چيزى يك نكته مثبت وجود دارد!