Sunday, June 30, 2013

امان از پشت باد خورده؛ مادر و پسر با هم!ا

Thursday, June 27, 2013

دندان لق

بالاخره دارد به يكى از آرزوهايش مى رسد؛ دندانش لق شده است. البته فكر كنم هنوز تا افتادنش وقت داريم.ا

Monday, June 24, 2013

حواس پرت؟

رسما حواس پرت شده است يا شايد بهتر باشد بگويم يك گوش در و يك گوش دروازه، بدون هيچ فاصله اى بين در و دروازه!ا

بابايش بهش مى گويد اينقدر توى خانه محكم ندو، بيست روزه دارم بهت مى گويم.ا
با قيافه متعجب مى پرسد: ا، بيست روز شد؟! و پشت مى كند و در حالى كه پاهايش را به زمين مى كوبد، دوان دوان دور مى شود!ا

Tuesday, June 18, 2013

وعده ما برزيل كه گر مراد نيابيم به قدر وسع بكوشيم

الان بس كه خوشى كرديم به قول خاله جان نگرانم ذوقمرگ بشويم، بس كه عادت نداريم! اگرچه رادين چنان اين روزها به كلاه قرمزى چسبيده است كه چيزهاى ديگر را تحت شعاع قرار داده است، ما سهم او را هم خوشى كرديم.ا
"جگرم، جگرم، گفتم يا نگفتم؟"

Sunday, June 16, 2013

حرف راست از بچه بايد شنيد

داشت با عمو نيما بازى رو آيپد مى كرد كه در جواب توصيه عمو نيما به اينكه كمى مسيرش را تغيير دهد تا امتياز بيشترى بگيرد، گفت: نه خطرناكه اون ور. سلامتى از همه چيز مهمتره!ا

تابستان

تابستان رادين رسما شروع شده است و چون مامان تصميم گرفته است يك استراحت خوب پيش از شروع دبستان به رادونك بدهد، قرار است تابستان در خانه داشته باشد. مامان از همينجا پشيمانى خودش را از اين تصميم ابراز مى كند، ولى حس مادرانه بر اين پشيمانى غلبه دارد و درنتيجه برنامه رادين تغيير نمى كند. ا

براى تو و هم نسلانت

پسرم، ما روزهاى خوب و بد زيادى ديديم كه منحصر به زمان و مكان ما بود. تمام اميد من و پدرت اين است كه زمانى كه تو بزرگ شدى، ديگر خبرى از اين همه فراز و نشيب نباشد. كاش تا آن زمان ما ياد گرفته باشيم ملت افراط و تفريط نباشيم، به نظر هم احترام بگذاريم، اين همه بين اميد و نااميدى مطلق دست و پا نزنيم و بالاخره به اينجا رسيده باشيم كه زندگى سياه يا سفيد نيست، بلكه طيفى از رنگهاى خاكسترى است كه عينك ما مى تواند به آن رنگهاى زيبايى بدهد.ا 
تا آن زمان خوش باش و آسوده، مامان و بابا مراقب تواند.ا 

Thursday, June 13, 2013

اين روزها همه مان نفسهايمان را حبس كرده ايم و فقط به يك چيز فكر مى كنيم، اميد داريم.ا
تا ريشه در آب است، اميد ثمرى هست...ا