Sunday, February 15, 2015

پاسخم ده به زبانى كه زبان من و توست

خيلى وقت است كه ديگر منظورش را به من مى فهماند. تا حالا در حد خوردن و نخوردن و خوابيدن بود، ولى امروز وقتى ديد من دارم جوراب پا مى كنم، جورابش را آورد و اشاره كرد كه پايش كنم!  ا
گاهى هم شروع مى كند باهات حرف زدن، با زير و بم و لحن كامل. حتا ممكن است لحن سوالى به خودش بگيرد. به قول بابايى فن بيانش ما رو كشته!ا

Saturday, February 7, 2015

مسابقه شطرنج

رادين ديروز رفته بود مسابقه شطرنج منطقه. تيم مدرسه شان اول شد و رادين هم در حد خودش، يعنى بدون زحمت و تمرين، خوب بود. ولى نكته جالب مدال بر گردن برگشتنش بود و چون يك امتياز از تيم دوم بالاتر بودند، به خاطر آوردن دو امتياز كاملا از نقش خودش در قهرمانى تيم راضى بود:)ا

تاتى تاتى

آوين حسابى راه افتاده است و تاتى تاتى مى كند. البته بعد از چند قدم خسته مى شود و چهار دست و پا مى رود يا بغل مى خواهد. ديدن راه رفتنش زيباترين صحنه هاى اين روزهاى ماست:)ا

Sunday, February 1, 2015

نخستين دوستم

وقتى بچه هاى دو دوست قديمى فقط پنج روز فاصله دارند... آوين و كيانا:)ا