پسرم، ما روزهاى خوب و بد زيادى ديديم كه منحصر به زمان و مكان ما بود. تمام اميد من و پدرت اين است كه زمانى كه تو بزرگ شدى، ديگر خبرى از اين همه فراز و نشيب نباشد. كاش تا آن زمان ما ياد گرفته باشيم ملت افراط و تفريط نباشيم، به نظر هم احترام بگذاريم، اين همه بين اميد و نااميدى مطلق دست و پا نزنيم و بالاخره به اينجا رسيده باشيم كه زندگى سياه يا سفيد نيست، بلكه طيفى از رنگهاى خاكسترى است كه عينك ما مى تواند به آن رنگهاى زيبايى بدهد.ا
تا آن زمان خوش باش و آسوده، مامان و بابا مراقب تواند.ا
No comments:
Post a Comment