Sunday, May 9, 2010

خودبزرگ بینی

داشتیم راه می رفتیم و رادین هم از خاطرات بچگیش که خودم برایش هر از گاهی تعریف می کنم، حرف می زد و هی ازم می پرسید که "یادت می اومد؟". تا اینکه مکثی کرد، بهم نگاه کرد و پرسید "خوشحالی که بزرگ شدم کم کم، اندازه بابام شدم دیگه؟"!ا

2 comments:

افروز said...

قد باباش شده دیگه!!
آزاده جر نزن...قول دادی قد باباش شد بیای خواستگاری

آزاده said...

افروز جان، می دانی که من یک کم درگیرم. خودتون وکیلید!