قرار بود ببرمش حمام. بهش گفتم می آیم اگر اتاقت مرتب باشد، می برمت حمام. سریع گفت: "آره مرتبه" و بعد یادش افتاد که لگوهایش را پخش کرده است (من هم صدایش را شنیده بودم و می دانستم). بلافاصله دو دستش را دو طرف صورت من گرفت (که مثلا دور و بر را نبینم) و گفت: "به هیچ جا نگاه نکن، فقط منو ببر حموم، فقط به در حموم نگاه کن"!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
be in migan 'dom deraz' ya 'dom borideh'?!
Post a Comment