Saturday, April 10, 2010

چاره اندیشی به شیوه رادونکی

قرار بود ببرمش حمام. بهش گفتم می آیم اگر اتاقت مرتب باشد، می برمت حمام. سریع گفت: "آره مرتبه" و بعد یادش افتاد که لگوهایش را پخش کرده است (من هم صدایش را شنیده بودم و می دانستم). بلافاصله دو دستش را دو طرف صورت من گرفت (که مثلا دور و بر را نبینم) و گفت: "به هیچ جا نگاه نکن، فقط منو ببر حموم، فقط به در حموم نگاه کن"!ا

1 comment:

khaale roro said...

be in migan 'dom deraz' ya 'dom borideh'?!