داشتم پوشك رادين را عوض ميكردم. رادين هم كه بيكار ماندن در قاموسش نيست. يا بايد وول بخورد و سعي كند چيزي را بردارد يا برايم حرف بزند. خلاصه اين بار شروع كرد به اسم بردن از چيزهايي كه توي بوفهاش گذاشتهام. رسيد به قاب عكسها، گفت:ا"راديني، بغل خاله، خاله قوشنك"!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
akh ke cheghad jash too baghale khale khaliye alan. pesmaliye khale.
rasti in "pesar khale" jane khale kolah ghermezi kojast? etesab karde dige sar nemizane inja?
rast mige, leylaaaaaaaaaaa kojayee?
Post a Comment