بالاخره رادين حاضر شد شيشه شيرش را با دست خودش بگيرد! البته هنوز نه هر بار، ولي خوب من و بابايش كه كلي ذوق كرديم. تازه ديروز يك سيب گنده برداشته بود و به زور گازش ميزد. البته چيزي قورت نميداد، بلكه هر وقت دهنش ديگر جا نداشت، تف ميكرد بيرون و قشنگ براي من روي سنگ كف خانه پهن ميكرد! تا هم ميديد ميخواهم ازش بگيرم، با عجله و هولكي يك گاز ديگر ميزد كه يعني دارم ميخورم! آ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment