آوين برف يادش نبود، اولين برف امسال خيلى هيجان زده اش كرده است. كمى برف توى دستش گذاشتم، رفت ريخت تو ليوان و گفت آب رويش بريزم تا آب خنك شود. فكر كرده بود مثل يخ است. چقدر تعجب كرد وقتى ديد آب شد:)
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دفتر خاطراتمان با شما
No comments:
Post a Comment