رادين كه از كلاس شنا آمد، گفت آقاى شنا گفته است كه از آن وسيله ها كه شبيه نى گنده است و براى نفس كشيدن زير آب استفاده مى شود برايش بگيرم كه روى استيل دستش كار كند. البته اسمش را گفت، ولى چون سخت بود هر دو يادمان رفته است! اين هم مكالمه بعدش:
مامان: حالا بدون اون نميشه؟ اين همه آدم كرال ياد گرفتن بدون اون. اين معلمها هم همه اش خرج تراشى مى كنند.
رادين: شما معلم شناييد؟ نيستيد كه! شما مهندس عمرانيد، الان شما بگيد سد رو با سيمان بسازند، آقاى شنا بگه سيمان لازم نيست، سنگها رو روى هم همينجورى بذاريد، چى ميشه؟ سد خراب ميشه. همانطور كه الان استيل شناى من خراب ميشه!
2 comments:
من که قانع شدم....
من که قانع شدم....
Post a Comment