Friday, October 31, 2014

شهر كتاب

رادين خيلى درست داشت خاله اش را بياورد مكان محبوبش، شهر كتاب. درنتيجه در آخرين روز سفر خاله جون آمديم شهر كتاب. آوين را در آغوش گذاشتم و كلى كيف كرد. الان هم من و آوين در كافى شاپ روبرو هستيم، آوين روى پاى من خوابش برده است و خاله و رادين دوباره برگشته اند داخل براى دور نهايى! ا
همه مان از الان دلتنگيم!ا

No comments: