Saturday, September 28, 2013

هیجان‌های اول کار

چه عشقی دارد شب‌ها کیف جوجکم را بستن. جلد کردن کتابها، برچسب نام، چک کردن دفتر یادداشت‌های روزانه (یک دفترچه چاپی که معلم هر چه را بخواهد به پدر و مادرها بگوید، در آن می‌نویسد) و ... . راستی فردا اولین جلسه ملاقات با معلم و معلم زبان است و من هنوز آنقدر هیجان‌زده‌ام که هیچ برای وسط روز بودنش غر نمی‌زنم!ا
 
پی‌نوشت: اگرچه به اندازه ما دفتر ندارند، ولی تعداد کتابهایشان بیشتر است و کیفشان خیلی سنگین می‌شود. البته می‌توانند کتابها را در مدرسه بگذارند، ولی فعلا رادین دلش نمی‌آید! ا

No comments: