Monday, July 30, 2012

امان از دست این بچه ها

نزدیک افطار بود و بابایی داشت دعای مورد علاقه اش را گوش می داد. یکهو رادین گفت "چی میگه؟ میگه رب انار؟". وسط خنده برایش توضیح دادیم که نه، این دعاست و این را نمی گوید. حالا مگر ول می کرد! گفت: "اینا، الانم گفت آش انار. درس آشپزی میده"!ا

2 comments:

Anonymous said...

رادین جان عالی بود عالی، بلکه نسل شما به همه یاد بدهد که به زبانی دعا کنند که زبان خودشان است و برای همه از پیر و جوان و کودک قابل فهم است.

Anonymous said...

کامنت دوم: یعنی هر کاری میکنم نمیتونم جلوی خنده ام را بگیرم و از این نکته بینی کودکانه ولی کاملاً درست خوشنود نباشم
یعنی واقعاً "پروردگارم" یا "خدایا" به اندازه "ربنا" گویا نیست؟