بعضی وقتها خودش و خودمان را به یک زنگ تفریح آزاد مهمان می کنیم. رادین هر کاری دلش می خواهد می کند و ما هم زحمت بکن نکن به خودمان نمی دهیم. امروز بعد ازظهر یک از آن روزها بود. با دایی شاهین رفتیم کنار ساحل و قدم می زدیم. اولش رادین حاضر نبود کفشش را هم در بیاورد. کمی بعد کفش را درآورد، ولی با جوراب شروع کرد به راه رفتن روی شنها. نفهمیدم کی جورابش را درآورد، ولی دقیقا دیدم کی رفت نشست توی آب و بعد هم روی شنها غلت خورد. دردسرتان ندهم، یک ساعت بعد یک توده شنی خیلی سرحال را با خودمان برگرداندیم!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment