Saturday, October 24, 2009

سركار گذاشتن مامان

ديشب حسابي خوابش گرفته بود و در عين حال دوست نداشت بخوابد. لج گرفت كه شير مي‌خواهم، آن‌ هم با ني. گفتم برو ني از سرجايش بردار. رفت و يك كم با چيزهاي داخل كمد وررفت، با لب و لوچه آويزان و در حالت لوس شدگي فراوان آمد و گفت: "پيداش نكردم، گم شد"! رفتم ديدم واقعا نيست. شروع كردم كمد كناري را گشتن كه ديدم رفته است زير اسباب‌هاي ديگر. تا بيرونش آوردم چنان زد زير قهقهه كه معلوم شد خودش قايمش كرده بود. مي‌خنديد و مي‌گفت: "خودم گمش كردم"!ا

2 comments:

leyla said...

Sarkare Mohtarame Madare Radin...
Rasti man chand bar mibinam ke minevisi LAJ GEREFT....nabayad goft LAJ KARD???
shayad dastore zabane man male ahde boghe!
khosh be haletun dore ham budin :-(

آزاده said...

fekr konam mesle dava kardan o dava gereftane. Ma migim dava gereft. Khob bache ham be zaboone madaresh harf mizane.