Tuesday, July 28, 2009

رفيق مامان

ديروز با هم پشت ميز آشپزخانه نشسته بوديم. من داشتم يك پيشنهاد شرح خدمات مي‌نوشتم و تو هم با ماشينت بازي مي‌كردي. وسط بازي رو كردي به من و يك كم سرت را كج كردي و گفتي: "با من كاري نداري مامان؟". من هم گفتم نه عزيزم، سري تكان دادي و گفتي "باشه" و بقيه بازيت را ادامه دادي. آخ كه چقدر اين اداهايت را دوست دارم.ا
پي‌نوشت 1: مرسي از دايي شاهين و دايي شهريار عزيزم كه اين وبلاگ را دنبال مي‌كنند و در ايميل‌هايشان بهش اشاره مي‌كنند. اميدوارم رادونك به‌زودي شماها را ببيند. پ
پي‌نوشت 2: خاله رورو،‌ ليلا و مزدك حالتان خوب است؟ كم‌كم دارم نگرانتان مي‌شوم.پ

4 comments:

Unknown said...

manam khobam.mamnoon...

khaale roro said...

becheloonamesh in fereshteye koochool ro man.

آزاده said...

arash jan, man o to ke injayeem ke dar amn o amanim va maloome ke khoobim!

Unknown said...

salam,shokhi kardam.radino az tarafe man beboosid.