Tuesday, February 24, 2009

صداقت

دیروز خیلی با رادین این ور و آن ور رفتم. در آخرین مسیر به سمت خانه که در ترافیک وحشتناکی گیر کرده بودیم، خودم هم دیگر کلافه بودم و برای همین به رادین به خاطر بدقلقی اش حق می دادم. بعد از اینکه چندبار لج گرفت و هی جایش را عوض کرد (سوار تاکسی تلفنی بودیم) و دید چیزی بهش نمی گویم، خودش ابتکار عمل را به دست گرفت و گفت "مامان، پسر لوسی شدم. من پسر بدی شدم". هرچی هم می گفتم نه، تو پسر خیلی خوبی هستی، فقط یک کم خسته شدی، کوتاه نمی آمد تا اینکه مجبور شدم بگویم "خوب یک کمی لوس شدی"!ا
راستی تا یادم نرفته است بنویسم که دیروز صبح بردمش آتلیه که با یک ماه تاخیر عکسهای دوسالگی اش را بگیرد. بعد از دو ساعت تلاش من و دو تا عکاس، بالاخره کارمان تمام شد. آقای عکاس بهم گفت بهتر است با این همه انرژی و بازیگوشی و اخلاق خوش، ببرمش فیلم بازی کند!ا

5 comments:

Anonymous said...

ترافیک اسفند ماه تهران توان از آدم صبور میبره چه برسه به بچه پر
انرژی، لوس شدن آن هم اندکی اصلاً قابل نداره من اگر جاش بودم در برگشت پازل مامان را بهم میریختم
در ضمن بنده به ارکات دسترسی ندارم
مزدک

leyla said...

Azadeh, pas lotfan axe jadid ro bezar dar post....
rasti yadam bashe indafe barat az in pazel riz riza soghati bairam! zaheran bejaye Radunak baraye mamane Radunak bayad sargarmi ovord.....
Akh Radunak, eykash bache shari budi o in pazele ro beham mizadi....che keyfi dasht....
age Radin khast film bazi kone begu 2ta nagshe kolah ghermzi o pesar khaleh ham ja bezaran....

Anonymous said...

ظاهراً تمایل ما به بهم زدن پازل مربوطه بیشتر از تمایل رادین هست، احتمالاً به این دلیل که اون شاهد زحمت کشیدن مامانش بوده ولی ما فقط به خنده بعدش فکر میکنیم
البته فکر کنم رادین هم به مرور زمان به خنده بعدش بیشتر فکر کنه
منظورم وقتی که دستش به پازل در خلوت برسه
بازم مزدک

khaale roro said...

e che ajab leyla khale az hibernate daroomad dobare.

khob mamani in sedaghat hamoon bahse maroofe "khoda va fereshtehast" karish nemishe kard :D

Anonymous said...

ترافيك اين روزهاي تهران واقعا اذيت كننده است. من هم عصرها كه محمدعلي رو از مهد ميبرم خونه همين مشكل رو دارم با اين تفاوت كه دارم رانندگي ميكنم و بايد غرغرهاي آقا رو تحمل كنم. محمدعلي هم يكوقتهايي گير ميده كه پسر بدي شدم، كار بد كردم كوتاه هم نمياد.