اين روزها رادين غروبها به چنان جنب و جوشي ميافتد كه نگران ميشوم ديگر از حال برود! البته خرابكاري نميكند، ولي يك چيزي پيدا ميكند مثلا چارچوب خانهاش يا همان اردك زرد معروفش و آنقدر اينور و آنورش ميكند يا خودش با آن اينور و آنور ميشود، كه لپهايش گل مياندازد و لباسهايش كج و كوله ميشود و مامانش هم همينطور
پينوشت: امروز صبح تا بيدار شد به ميز توالت اشاره كرد و اسپري پدرش را گرفت، بعد هم كه خواست درش را برايش بردارم و شروع كرد همانجور خوابالود ماليدن آن به گردنش كه مثلا دارم ادوكلن ميزنم
1 comment:
in joojoo ham khoob hamaro film mikone:)
Post a Comment