ديروز رادين دستم را گرفت و من را برد دم در تراس كه برويم بيرون. هي هم ميگفت ددر. {البته ديروز بهجاي ددر ميگفت "ددت"! خودش كلمات را تغيير هم ميدهد كه احتمالا نوآوري داشته باشد!} آخر از وقتي پدرجونش رفته است مسافرت ديگر رادين هر روز نميرود حياط و مثل اينكه ديگر خيلي هواي بيرون كرده بود. خوشبختانه همان موقع بابايش رسيد و تا در را باز كرد، يك عدد رادين دادم بغلش كه ببرد حياط بچرخاند. آ
اميدوارم بهخاطر رادين هم كه شده است، پدرجون زودتر بيايد! آ
2 comments:
ajab mamaniye tanbaliye in mamani! oon rooz ke dadaro andakht gardane babayi, hala ham montazere pedar joone.
Mamani felan dochare depression pish az emtehane, hala depressione pas az emtehan va pas az javabe emtehan mande ast.
Post a Comment