Sunday, March 2, 2008

گريه نوزادي

رادين تقريبا ده‌روزه بود كه ديگر گريه‌هايش را تشخيص مي‌دادم. اوايل براي همه عجيب بود تا اينكه بعدها فهميديم واقعا نوزادان با توجه به نيازشان گريه‌هاي مختلفي دارند و حتي در بعضي كشورها به مادرها آموزشهايي در اين زمينه هم مي‌دهند. از همه واضح‌تر گريه‌هاي گشنمه و پوشكمو عوض كنيد بود. موقع دل‌دردش هم كه چنان به‌خودش مي‌پيچيد كه هنوز هم يادم مي‌افتد حالم بد مي‌شود؛ به‌خصوص اون باري توي ذهنم مانده است كه خانه مامان‌اينها روي تخت اتاق ما روي شكم گذاشته بوديمش و همين‌طور كه گريه مي‌كرد از شدت درد به روتختي چنگ مي‌زد. برگرديم سر گريه‌ها، گريه گرسنگي يك چيزي توي مايه‌هاي "اههم اههم" بود. ولي متاسفانه بقيه يادم نمي‌آيد. حالا چطور شد ياد اين موضوع افتادم. يكي دو ماه اول بچه‌ها خيلي وقتها موقع گريه "اونگا اونگا" مي‌كنند، بيشتراون موقعايي كه دلشون مي‌خواهد گريه كند و ممكن است هيچ دليل خاصي هم نداشته باشند. امروز دم صبح كه رادين براي شير داشت گريه مي‌كرد، يكهو اون وسط شروع كرد به اونگا اونگا -براي چند ثانيه- ولي همون كافي بود كه من را به يكسال پيش ببرد. ا

No comments: