دو ماه پيش پسركم از دوچرخه افتاد و چشمش متورم و كبود شد و خطر از بيخ گوشمان رد شد. ديروز هم بارفيكس جدا شد و سر و بينى اش به زمين خورد و بدترين خون دماغى كه ديده بودم، برايش پيش آمد. هر دو بار هم منجر به اورژانس رفتن و ... شد. امروز كه از كنار يك كارگاه ساختمانى مى گذشتم، اين شعار را ديدم و فكر كردم سر در خانه مان بزنم!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment