شب آوين بد خوابيده بود و در نتيجه من هم نتوانسته بودم بخوابم. از آن طرف درست قبل از خواب، رادين يادش افتاده بود مشق خطش را ننوشته است و قرار شد صبح زودتر بيدارش كنم. درنتيجه صبح بعد از اينكه حاضر شد و صبحانه اش را آماده كردم، قرار شد بروم بخوابم! نيم ساعت بعد بابايى خنده كنان بيدارم كرد كه بپرسد كدام كيف رادين را بايد بفرستد! از مدرسه زنگ زده بودند كه وسط آن هيرى ويرى آقا كوچولو كيفش را عوض كرده و بعد هم آن را جا گذاشته است و كيف خالى را برده است!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment