الان رادين رفته است كه بخوابد و بابايى دارد برايش داستان مى خواند. آوين هم دارد دور و بر من مى چرخد و اگر بخواهم دقيق بگويم دارد روروئكش را به سمت تلويزيون هل مى دهد و حسابى به نفس نفس افتاده است!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دفتر خاطراتمان با شما
No comments:
Post a Comment