رادين اول بهمنماه 1385 معناي زندگي من و پدرش را وسعت داد. آغاز اين وبلاگ به مناسبت يكسالگي او بود و اينك با پيوستن آوين به ما، زندگي ما و وبلاگ خاطراتمان كامل خواهد شد
بابايى سرما خورده است و در اتاق رادين خوابيده است و به جايش رادين پيش من و آوين مى خوابد. تمام شب بايد مراقب باشم او به آوين نخورد و كله سحر هم بايد اين يكى را جمع كنم كه هى با دست به داداشش مى زند كه آخ جون صبحه، بيا بازى!ا
وقتى مى بيند صبح شده است و از جايش درمياورمش، چنان ذوقى مى كند!ا
No comments:
Post a Comment