Sunday, June 1, 2014

مسافر كوچولو

همان طور كه تصميم گرفته بود، در اولين فرصت بعد از تعطيلى چمدان كوچكش را بست و رفت پيش بابابزرگ و مامان بزرگش. اولين سفرش به فاصله اى نه چندان دور و با روزى حداقل سه تماس و دل مامانى كه از يك عدس هم كوچكتر شده است!ا
امشب مى گفت هى فكر مى كنم آوين پهلومه، يك بار هم صدايش را شنيدم! آوين هم اولين روز حسابى دلتنگ بود، همه اش لب و لوچه اش آويزان بود. حسابى به پسركم خوش گذشته است و كلى ماجرا هر بار برايم تعريف كرده است. تجربه جالبى هم براى خودش و هم مامان بزرگ و بابا بزرگش بود.ا
 پ`

No comments: