رادين امروز تا من را ديد گفت: ما در كلاس زبان يك راز داريم. پرسيدم چيه و جواب داد كه نمى تواند بگويد چون يك راز است. قبول كردم، ولى باز خودش گفت: فقط يك كمش را مى گويم. ما براى آخر سال داريم يك كارى مى كنيم، ولى نمى گم چيه. من اونجا يك ميمون هستم؛ خودتون بايد حدث بزنيد!!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment