Tuesday, March 25, 2014

پيك نوروزى

ما بعد از سالها دوباره پيك نوروزى داريم (گيرم با يك اسم ديگر). طفلك بچه هاى اين دوره زمانه كه كلى هم مشق انگليسى دارند!ا
من و بابايى كلى سيزده بدر خراب شده بابت همين تكاليف عيد داريم، براى همين امسال زودتر شروع كرديم. ولى زمان ما خودمان فقط درگير بوديم، نه كل خانواده. تازه رادين براى بازار بعد عيد قرار شده است گلدان پرورش دهد كه فعلا باباهلاكو برايش آماده كرده است و احتمالا مامان آبش بايد بدهد!! بعله، اين هم جزو تكاليف عيد است به اضافه يك روزنامه ديوارى يا گزارش كامل در مورد تعطيلات عيد! خوشى مى گذرانيم!ا 

واكسن

امروز جوجه كوچولو واكسن زده است و كمى بيقرار است :(ا
وقتى منتظر بوديم قيافه داداشش ديدنى بود؛ انگار قرار بود خودش را آمپول بزنند! ا

Friday, March 21, 2014

نوروز ١٣٩٣ با دو سين سعادتمان


و چه زيباست كه به آفتاب و سبزه سلامى دوباره خواهيم داد

Saturday, March 15, 2014

بازار خيريه

بازار خيريه هم كم كم دارد به يكى از جلوه هاى نوروز تبديل مى شود. چندى است بازارهاى خيريه به مدرسه ها هم رسيده است و در نتيجه براى اولين بار پسركم خودش و به تنهايى براى همه هديه عيد خريده است، حتا براى خواهر كوچولويش :*ا

Tuesday, March 11, 2014

عطر تن تو

امروز كه توى بغلم بودى آوينكم و بوى دلپذيرت همه وجودم را پر كرده بود، يادم افتاد يكبار خاله جون كه داشت برمى گشت رو به رادونك گفته بود كاش مى توانستم بوى تو را در يك شيشه بريزم و با خودم ببرم.ا 
راستى مى دانى هر بچه اى بوى خودش را دارد؟
بقيه بچه ها در سكوت يا موسيقى ملايم مى خوابند، بچه هاى من وقتى من تلفنى حرف مى زنم؛ اين هم از نتيجه داشتن مامان پرمشغله!ا

Friday, March 7, 2014

مهمان دوست مامان

پسرك عاشق مهمان بازى من با خوشحالى مى پرسد: هميشه آدم خواهردار مى شود، دوتا دوتا مهمانى هست؟! (اشاره به ديد و بازديدها)ا

ساعت كوچولوى ما

ديگر بدون ساعت هم مى توانيم حدس بزنيم چقدر زمان گذشته است، چون ساعت كوچولويمان حتما زنگ مى زند. در ضمن صبح ها هم درست زمان بيدار شدن و آماده شدن برادرش بايد بيدار شود، مبادا كم استرس به مامان وارد شود! البته پريروز اين قضيه به دادمان رسيد، چون مامان خسته يادش رفته بود ساعت را كوك كند!ا