تنبل شدم، حوصله نوشتن ندارم. كارهاى شركت را هم نصفه و نيمه انجام مى دهم. فقط به رادين سعى مى كنم بى كم و كاست برسم. ا
رادين يك راه جديد براى ارتباط با خواهرش پيدا كرده است. دست مرا مى گيرد و در سكوت باهاش حرف مى زند. بعد هم تعريف مى كند. پريروز برايش جوك گفته بود، ديروز هم ابراز نگرانى كرده بود كه به دنيا بيايد بلد نيست "فيل" را بنويسد و رادين بهش اطمينان خاطر داده بود كه خودش يادش مى دهد! فيلم كرده است همه ما را!ا
1 comment:
چی میدونیم؟!!!!! شاید تا کودک هستیم زبانی را بلدیم که اندکی بعد یادمان میرود.
Post a Comment