بايد ديكته نوشتنش را ببينيد. وقتي دارد مينويسد به صداي بلند ميخواند و با همان سرعتي كه دارد مينويسد، نشانهها (حرفها) را نيز ميكشد. درست مثل مكتبخانهها! در كل ماجرايي داريم با اين درس خواندن رادين و درس دادن من. تقريبا هرروز هم يك داد و بيداد و گريه و زاري (خوشبختانه كوتاه) داريم تا موتورش گرم شود. هر چيزي هم كه فكر كند ممكن است با نظر معلمش متفاوت باشد، بايد قول بدهم كه روز اول خودم ميآيم و توضيح ميدهم كه من اينجور گفتم! امان از وقتي كه دارد مشق مينويسد. همين الان گفت: "خيلي خوبه كه ك بزرگ است، چون كمتر در يك خط مينويسم"!ا
پينوشت: اون بار خاله جون داشت بهش ميگفت كه اگر شاگرداي خاله مثل تو بودند، خاله هر ترم چند تا دونه ميزاييد!ا
پينوشت: اون بار خاله جون داشت بهش ميگفت كه اگر شاگرداي خاله مثل تو بودند، خاله هر ترم چند تا دونه ميزاييد!ا
No comments:
Post a Comment