امروز اولین روز از دوره سه روزه آشنایی با مدرسه بود. صبح با هم رفتیم، کلاس اولیها و پیش دبستانیها آمده بودند و فکر کنم پسرک من از همان اول با آن قیافه خجالتی که به خود گرفته بود، دل معلمش را حسابی برد! همچنان کارکنان این مدرسه حس بسیار خوبی را به من منتقل می کنند.ا
پی نوشت: ماجرای امروز از زبان رادین
رفتیم سر کلاس، روی میزهای سبز بادکنکهای بنفش و سفید اسمامون روشون نوشته بود. بعدش یه شعری یاد گرفتیم، راجع به سلام یاد می داد. اولشو فقط یادمه: سلام سلامتی داره. بعدش اسمای همدیگرو یاد گرفتیم، بعد اون دوست خوبم اسمش پرهام بود. یه لاک پشت درست کردیم، بعد اتفاقی معید (دوست پیش دبستانی) رو دیدم. بعدش رفتیم خوراکی خوردیم و فوتبال بازی کردیم. ا