دخترعمه ام از صبح مهمان ما بود و من هم سخت مشغول رد و بدل کردن ماجراهای سه سال گذشته و در عین حال تدارک مهمانی شام شب. ساعت هفت غروب بود که کارهایم تمام شد و خواستم یک کم بنشینم. دیدم به طرز مشکوکی از رادین صدا در نمی آید. رفتم به اتاقش و خشکم زد. تمام کمد لباسش را ریخته بود بیرون و حتا لباسها را از رخت آویز هم درآورده و روی زمین پخش و پلا کرده بود و در آرامش داشت کمدش را مثلا مرتب می کند. در آن لحظه احساسات متضادی داشتم: خودم را بزنم، او را بزنم، داد بزنم،... . بعد هم راه حل ارائه داد که "الان یک جا قمبلش کنیم تا بعد مرتب کنیم"!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
Yadam to ra faramoosh
رادین جان مهم این است که خودت راه حل هم ارائه کرده ای .تازه نیتت هم درست بوده ولی زمان بندی درست نبوده که آن هم تقصیر بی موقع مهمان دعوت کردن مامانت بوده.
@Heia: khoda nakone;)
@Anonymous: dastam behet narese >:(
می گم بیا منو بزن!!! چون واقعا یکی لازمه در این داستان کتک بخوره ولی طبق اصول تربیت کودک نمی شه بچه رو کتک زد. تو هم که کلا عادت داری شیطونی می کنه گاهی به جای "رادین" جیغ می زنی "روشنک!"
Post a Comment