تو روز به روز بزرگتر ميشوي و من روز به روز شاهد اين بزرگتر شدنتم. ديروز وقتي تصميم گرفتي به جاي ماندن پيش من با بابا و پدرجون به يك گشت و گذار مردانه بروي، فهميدم كه باز بزرگتر شدي. اولش نگران بودم كه بيفتي يا چه ميدانم گمت كنند! بعدش فكر كردم كه خيلي لوسم و وقتش است كه بگذارم كمي آزادانهتر قدم برداري. بماند كه وقتي داشتي ميرفتي ديگر پشيمان شده بودي و من را ياد خودم انداختي، وقتي يك شب خواستم منزل عمويم بمانم و همان لحظه كه مامان و بابام بلند شدند كه بروند پشيمان شدم، ولي رويم نشد چيزي بگويم! در ضمن سپاس بابت كادويي كه برايم آوردي، حتي با وجود اينكه ميدانم قسمت بهدرد نخور تخم مرغ شانسيت بود. همان كه با آن همه محبت بهم كادو دادي، بيشتر از كافي بود؛ عشق كوچولوي من!ا
Friday, May 4, 2012
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
"gomet konand"?!?!!
Oon jadooyi ke behet dad ra eshgh ast :*
"gomet konand"?!?!!
Oon jadooyi ke behet dad ra eshgh ast :*
koli fekr kardam ta befahmam in "jadoo" hamoon "kado"ye!
Mage faghat to mitooni "dibdibi" type koni? Manam gahi zaboonam migile.
Post a Comment