Monday, January 16, 2012

لب مجروح

دیروز وقتی دیدم با لب قلبمه و زخمی آمد، قبل از هر عکس العملی گریه ام گرفت. با همکلاسیش کل کل می کردند که لبش خورده بود به میز. چقدرم بهش برخورده بود، اصلا دوست نداشت کسی متوجه بشود. به جز به من حاضر نبود با کسی در این مورد حرف بزند. کلی حرف زدم تا حاضر شود برویم کلاس ارف. خوب یک پازل و سه تا سی دی کارتون هم البته موثر بود! فکر کنم چند روزی طول بکشد تا خوب بشود.ا

3 comments:

khaale roro said...

جونم.

helia said...

azizam, kal kal kardeh,,,farda ye posst moz bendazim zir paye raghibesh.. albateh ke bacheha khodeshoon behtar masael ra hal miknan....

آزاده said...

@Helia: nemidooni injoor mavaghe cheghadr sakhte monsef o manteghi bashi.