Tuesday, November 29, 2011

چهارشنبه صبح ما

چهارشنبه‌ها روز اسباب‌بازي بردن است. اين يعني اين‌كه سرحال‌تر از بقيه روزهاست و در عين حال سر صبحي بايد بگرديم ببينيم چه اسباب‌بازي آقا مي‌پسندد كه ببرد. هم دوست داشته باشد، هم امكان گم شدنش نباشد. هم بزرگ نباشد، هم كوچك نباشد. هم اين هم اون . هر چه هم مي‌گويم از شب قبل انتخاب كن، مي‌گويد: "نگران نباش، صبح تصميم مي‌گيرم"!ا

***

از لاك‌هاي پررنگ خوشش مي‌آيد، به‌ويژه قرمز و سرخابي. ديشب بهم مي‌گويد: "ازدواج كردم چند تا از اين لاكاتو بده ببرم. خيلي خوشرنگند"! ا

***

5 comments:

khaale roro said...

ببین از این شکلکا وجود نداره که بیانگر حالت "چشمها از شدت گشاد شدن در حال جر خوردن" و "ابروها از شدت بالا پریدن نزدیک به خروج از پیشانی" باشه ؟

در ضمن این قدر گفتم از این لاکای پر رنگ نزن واسه همین بود دیگه. این بچه رو هم خراب کردی.

khaale roro said...

دقیقه نود بودنش که معلومه به کی رفته مامان جان.

آزاده said...

:D
خداراشکر که چنین شکلک فجیعی وجود ندارد!
در ضمن کم کم من دارم وارد فاز دقیقه نود و یک می شوم!

leyla said...

Man ta unjaee ke yadame, azadeh ahle in chiza nabood!!! lake por rang!!...che etefaghi barat oftadeh Azadeh joon......Tahajome Farhangi???

آزاده said...

Na leyla jan, too madrese nemizashtand lake porrang bezanim. Khareji shodi yadet rafte; ish!