Friday, October 14, 2011

مهربان من

نمی دانستم به بابایش موقع خداحافظی گفته بود که برایش سوغاتی می خرد!چند روز پیش که داشت با پدرش حرف می زد روی تختش کاپشنی را که برای سام خریده بودم دید و دوید و ازم پرسید اینا رو برای بابا خریدیم دیگه؟ وقتی شنید که این طور نیست رفت و به بابایش گفت که یادته بهت گفته بودم، هنوز چیز خوبی پیدا نکردیم. ولی می خرم برات!ا
پی نوشت: البته سفارش هم خوب می دهد این مهربان طمع کار من! دیروز بعد از اینکه شرح جایزه هایی را که مامان برایش خریده بود داد، از پدرش پرسید "برام خیلی جایزه خریدی، نه؟"! تازه سفارش کرده است که اگر کسی برایش چیزی خریده بود، بابایی بگیرد و در اتاقش بگذارد!!ا

No comments: