Tuesday, June 28, 2011

دل‌نوشته‌هاي يك زن

رادين آنژين كرده است، از بعد از آبله مرغان خيلي ضعيف شده است. در مطب دكتر كه بوديم و رادين به تناوب يا گلويش به شدت درد مي‌گرفت و بهانه‌جويي مي‌كرد يا بي‌حوصله‌ مي‌شد و غرغر مي‌كرد، تقويم داخل كيفم را درآوردم كه ببينم برنامه‌ام چطور است. ديدم هفته ديگر دكتر براي حساسيتش وقت دارد، هفته بعدترش هم عصر همان شبي كه عروسي دعوت شده‌ايم، قرار دندان‌پزشكي براي فلورايدزني دارد. كلاس‌هايش هم كه سرجايش است. با توجه به خستگي ناشي از بار فكري و فيزيكي شركت اين روزها (كه كاركردن بيشتر از قبل شبيه جنگيدن شده است!) و پيدا كردن محل دفتر خودم و اسباب‌كشي و برنامه‌ريزي‌هاي لازم براي ادامه كار آن دفتر،‌ اين برنامه‌ها سخت‌تر هم به نظرم آمد. بعد يادم افتاد كه دو جا هم بايد بروم، يكي براي تبريك و يكي براي تسليت. يك مهماني هم در پيش دارم كه هنوز روزش معلوم نيست. براي سفر تابستان هم هنوز كاري نكرده‌ام و كلي كار هم در آن زمينه دارم. يك ليست هم از كارهاي ريز ولي وقت‌گير طبق معمول هميشه در دفتر يادداشتم هست كه بايد انجام شود. تازه وقتي در صنعتي كار مي‌كني كه بيشتر همكارانت آقايان هستند، يك قرار كاري مهم در كارگاه را مي‌گذارند تعطيلات آخر هفته كه مجبور شوي براي نبودنت در يك روز تعطيل هم برنامه‌ريزي كني. خلاصه اينقدر بهم فشار آمد كه برداشتم و براي فربد اس‌ام‌اس زدم كه "دفعه ديگر مرد به دنيا مي‌آيم"!ا



پي‌نوشت 1: خدا رفتگان كسي را بيامرزد كه اين مدل جديد مو، صاف و به رنگ طبيعي، را مد كرد كه ما ديگر مجبور نباشيم براي مو هم وقت بگذاريم! ا


پي‌نوشت 2: خواهر خانم، غرغرهاي شما هم ابلاغ گرديد، در اسرع وقت اقدام مي‌شود!پ

4 comments:

khaale roro said...

همون اول که عنوان پست رو دیدم و دو سه جمه خوندم فهمیدم که ابلاغ شده.

maryam said...

خانوم جون ، من فکر نمیکنم اگه شما مرد هم دنیا بیایید ، لیست کارهاتون کوتاهتر باشه . مشکل مسولیت پذیری نه زن بودن

Anonymous said...

واقعاً خسته نباشی و به نظرم مریم خانم درست میگوید

امیدورام رادین هم زودتر به شرایط مناسب فیزیکی برسد

khaale roro said...

بعد لاک نمی تونستی بزنی که. مساله بر سر این است.