آخر هفته گذشته قرار بود برويم شمال، كار پيش آمد بهجايش رفتيم كارگاه! البته بخش تفريحيش بيشتر بود و كلي بهمان خوش گذشت، جدا از اينكه يكي از زيباترين منطقههاي ايران، اورامان (هورامان)، را هم در بهترين فصلش ديديم. رادونك هم اولين كوهنورديش را كرد: كوه بيستون. تازه اولين پيكنيك واقعيش را هم رفت. درضمن خيلي از ديدن تاقبستان و بيستون هيجانزده بود و كلي سوال ميكرد. بابايش هم تا ميتوانست تشويقش ميكرد. البته من پيشبيني ميكردم كه دفعه بعد با اين شدت تشويق نكند، بسكه مجبور شد به سوالهاي بيپايان جواب بدهد!ا
منطقه اورامانات را، بهخصوص در ارديبهشتماه، نبايد از دست داد. نرسيديم اورامان تخت را ببينيم، ولي به روستاي هجيج رفتيم كه دو سه سال است روستاي نمونه كشور است و كلاش (گيوه محلي) هم سفارش داديم. اگر دور و بر هستيد، شرح وقايع سفر را از زبان رادين تا يادش نرفته است، از دست ندهيد: "رفتيم خونه خسروپرويز رو ديديم. كنار مجسمهها نوشته بود، مامانم برام ميخوند. سرستون هم داشتند، نقشه (نقش) روش داشت. حمومشون هم بود توش اسكلت بود (منظورش تابوت است)، خيلي وقت پيش مرده بود آخه. ... كوهنوردي هم رفتيم، بيستون. يه عوضي اومده بود يه چيزي روش نوشته بود (وقتي داشتم با پدرش حرف ميزدم، فكر نميكردم قرار است نقل محفل شود!) ....ا
3 comments:
inja chizi az lengeh kafsh asari nist....man nagereftam....Doci Khale RORO kojaee to??? lengeh kafsh chie!!!
من هم نفهمیدم به جان خودم!
بابا، یادتون نیست؟ قرار بود آقای مجری و کلاه قرمزی و پسرخاله بروند پیک نیک، پسرخاله به اندازه یک وانت اسباب جمع کرده بود به اضافه یک لنگه کفش، چون در بیابان یک لنگه کفش هم غنیمت است!!
Post a Comment