Saturday, February 5, 2011

فنگ شویی

یادم رفت بنویسم، هفته پیش بردنشان سینما فیلم خاله سوسکه (می روم بر همدون/ شوور کنم مش رمضون) و رادین هم پس از چند بار عوض کردن نظرش مبنی بر رفتن یا نرفتن، بالاخره رفت.ا

در یک اقدام انتحاری سعی کردم اتاق رادین را خلوت کنم (احساس سرسام بهم می داد) و برای این کار لازم بود کشوهای لباسهای قدیمی را خالی کنم که اسباب بازی ها جایشان را بگیرند. نتیجه این شد که دو بسته بزرگ لباسهای غیر بخشیدنی وسط اتاق کار است که هیچ ایده ای ندارم کجا باید جایش بدهم. صبح به فکرم رسید اول یک تخته بگذارم رویشان که سطحش محکم شود و بعد رومیزی سنتی بیندازم رویشان و با یک سرویس سنتی چایخوری، چایخانه سنتی راه بیندازم. البته با توجه به اینکه یک سری کارهای ریز باقیمانده از اسباب کشی سه سال پیش هنوز در منزل ما انجام نشده است، اجرای این پروژه دست کم به سه سال دیگر موکول می شود. شاید در این فاصله بتواند به عنوان تشک بپر بپر رادین جای تخت ما را بگیرد! نتیجه گیری نهایی اینکه بهتر است آدم جمعه خانه نماند! ا

پی نوشت: تا حالا نشنیده بودم که فنگ شویی خرافه است!ا

2 comments:

khaale roro said...

bebin yek meghdar in neveshte ensejam nadasht. bishtar engar dashti be khodet harf mizadi.

آزاده said...

ye chizi too haman mayeha bood. Dar zemn akhare sali ensejamam koja bood!