Friday, November 19, 2010

ماجراهای سفر

خوب بود، یک سفر جمع و جور و آفتابی. به رادین که خیلی خوش گذشت، چون روز دوم رفیقهایش هم (سام و رسا) رسیدند. دوست دارد قلمبه سلمبه حرف بزند، بعضی وقتها معنایش را هم نمی داند. مثل آن روز که می گفت: "بهشون بی ایمیت (اهمیت) بدید!" ، دلیلش هم معلوم نبود که چرا باید به درختها بی ایمیت بدیم؟! در ضمن چون می گوییم با سام و رسا جنگ و دعوا نکنند، به جایش یک کلمه دیگر درست کرده است: "بوبوش باباش"، با هم بوبوش باباش می کنند نه جنگ!ا
الان اصرار دارد که برود حمام، می گوید نمی خواهم کرو کثیف باشم. ولی اصل قضیه این است که مدتی است خودش حمام می کند (شما بخوانید آب بازی!) البته به جز شامپو و در نتیجه مدام می خواهد برود حمام!ا

1 comment:

khaale roro said...

"booboosh babash" na madar jan. "booboosh bibash". akhe bacham be ma ham pishnahade "booboosh bibash" midad. hala nemidoonam door az cheshme man chand bar am-nimash bahash "booboosh bibash" kard.