مامان: رادین جان، به بابا بگو یادش نره به دکتر ... زنگ بزند..ا
رادین (در حال دو به سمت اتاق): بابا، مامان می گه به دکتر ... زنگ بزن. مامان میگه، من نگفتما.ا
مامان، گفتم. تلفنشم برداشت!
دفتر خاطراتمان با شما
مامان: رادین جان، به بابا بگو یادش نره به دکتر ... زنگ بزند..ا
رادین (در حال دو به سمت اتاق): بابا، مامان می گه به دکتر ... زنگ بزن. مامان میگه، من نگفتما.ا
مامان، گفتم. تلفنشم برداشت!