Saturday, September 4, 2010

مامان بي‌صدا

دنياي بچه‌ها آنقدر چيزهاي عجيب (از ديد خودشان) دارد که ديگر مواردي که به نظر آدم بزرگها عجيب مي‌آيد، به حساب نمي‌آيد. مثل امروز که ديدم اصلا به نظر رادين عجيب نبود که مامانش صدايش درنمي‌آيد و فقط پچ‌پچ مي‌کند. البته ،خودمانيم، اگر از اين اتفاق خوشحال نباشد! داشتم صبحانه‌اش را مي‌دادم که ديدم با ناراحتي نگاهم مي‌کند، پرسيدم "ناراحتي مامان مريض شده؟"، پسرکم هم با کمال صداقت جواب داد که "نه، ديگه دلم جا نداره"!ا
پي‌نوشت: اين حساسيت سابقه‌دار من هر از گاهي باعث مي‌شود که صدايم بگيرد. اوايل خيلي کلافه مي‌شدم، ولي حالا يک‌جور حالت آرامش بهم مي‌دهد؛ انگار آدم وقت بيشتري با خودش دارد!ا

No comments: