رادونك و بابايي داشتند يك بازي به ابتكار رادين ميكردند. رادين شده بود بابا فربد و بابا شده بود رادين و با هم رفته بودند كنار دريا (وسط سالن). وسط كار ناگهان رو كرد به پدرش و گفت: "رادين، جيش دارم، بدو، ريخت"!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دفتر خاطراتمان با شما
2 comments:
hala rikht ya na?!
na khoda ro shokr. sorate amale RADIN khoob bood!
Post a Comment