Saturday, March 7, 2009

چي خريدي؟

چندي پيش رماني خواندم كه حول مشكلات يك مادر شاغل بود و حداقل در دو مورد خيلي باهاش هم‌ذات‌پنداري كردم. يكي احساس گناه از اينكه هميشه دركنار بچه‌ام نيستم و دومي با وجود اينكه عقيده دارم نبايد با قول خريد به بچه رشوه داد، باز اين كار را مي‌كنم كه پشت سرم گريه نكند! (اين واقعا منصفانه نيست. چند پدر را مي‌شناسيد كه براي صرف ساعت اداري سر كارشان دچار عذاب وجدان بشوند؟!)ا
حالا رادين هروقت كه مي‌آيم اولين سوالش اين است كه "چي خريدي؟". البته خوشبختانه فعلا به شيرپاكتي و پيك تبليغ هم راضي مي‌شود! ولي ديروز كه داشت يك از كتابهايش را تماشا مي‌كرد و براي تصويرهايش قصه مي‌ساخت، به ترتيب يك توپ، خرس و كتاب را نشان داد و گفت: "برو سر كار، اينو بخر، اينم بخر، اينو خريدي. با اين شوتبال كنم، بعد خرسيو نگر دارم،‌ كتاب بخونم"!ا

3 comments:

Anonymous said...

چند روز من نبودمسر نزدم چقدر مطلب نوشتي
شاد باشي

Unknown said...

رادین عزیز
با خواندن این مطلب الان نیم ساعت است که دارم به منطق تو برای سر کار رفتن دیگران حسودی میکنم
واقعاً دلم میخواهد هر چه زودتر تو را ببینم. شاید اردیبهشت 88
در ضمن آزاده جان بچه به این شیرینی بنظرم اینکه از تو رشوه میگیرد که سر کار بروی اشتباه نیست، اشتباه این است که از پدرش رشوه نمیگیرد

Anonymous said...

سلام
من از وبلاگ رامتين وبلاگتو پيدا كردم