داشتم آلبوم خاطراتي را كه وقتي روشنك شنيد قرار است خاله شود، براي رادين گرفت پر ميكردم (بالاخره)! از طرفي يكي از اين حافظههاي جانبي كامپيوتر گرفتهام و دارم عكسها و فيلمهايمان را هم مرتب ميكنم. اين روزها خيلي از خاطرات آن موقع برايم زنده شده است كه خوب جايي ننوشتمشان. شايد بد نباشد اتفاقهاي مهم سال اول تولد رادونك را اينجا مروري بكنم. ا
Monday, February 2, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment