Wednesday, December 24, 2008

بلبل‌زبان مامان

اين‌ها حرف‌هاي رادين در يك صبح برفي است كه دارد از پنجره بيرون را نگاه مي‌كند و براي پدرش تعريف مي‌كند (منظور از "بد" همان "بعد" است):ا

بد برف مي‌آد، بد صداي برف مي‌آد، بد پننده غاز غاز مي‌كرد، بد درختا كوچيك شد، بد پننده بال‌بال مي‌زد، ماشين بيب كرد، رادين لانندگي كرد، بد رفت خونه ماني، آپالتمانها نگاه كن، تريف كن، اون تريف كن، بشمر آپالتمانها، دلخت بشمر، ديلوز رفتم، پننده تو كالسكه ديدم، زميناشو جارو كردم، جاروبرقي كردم، بابا دوست دارم.ا
پي‌نوشت 1: پسرم شاعر مسلك است (صداي برف)ا
پي‌نوشت 2: كلاغه لهجه داشت
پي‌نوشت 3: روز قبلش كه سوار كالسكه بود، از كنار دو نفر كه داشتند حياط را جارو مي‌زدند، رد شده بود
پي‌نوشت 4: يادداشت‌برداري سر صحنه توسط مامان انجام شد
پي‌نوشت 5: مي‌شود اين بچه را مدام ماچش نكرد؟ا




No comments: