Sunday, December 21, 2008

ترسيدم

رادين مدتي است ترس را شناخته است و حالا هرازگاهي مي‌ترسد! البته بعد از هر صداي بلندي هم مي‌گويد "ترسيدم"! دوسه باراست كه گويا شب در خواب مي‌ترسد و جيغ مي‌كشد، نمي‌دانم طبيعي است يا نه. اگر ادامه پيدا كند بايد به دكترش زنگ بزنم. امروز صبح هم تا بيدار شد با همان گريه غري معروف صدايم كرد و گفت: "مامان ترسيدم". وقتي از پارك درش آوردم و ازش پرسيدم از چي ترسيدي، شروع كرد برايم تعريف كردن: "هلولا ديدم، هلولا گنده بود،‌ گنده‌تر بود، سفت بود، رادين هلولا گاز گرفت"! يعني واقعا خواب يادش مانده بود يا داشت قصه تعريف مي‌كرد؟ اصلا هلولا را از كجا ياد گرفته است؟!ا
پي‌نوشت1: اوايل به‌جاي ترسيدم مي‌گفت ترسيد.ا
پي‌نوشت 2: پس چي كه پسر من هيولا را گاز مي‌گيرد، از طرف بابايي رگ كرمانشاهي دارد، يك پا پهلوانه!ا

No comments: