از قدیم ایام من تمام صبح ها را به امید خواب صبح جمعه از خواب نازنین بلند می شدم. تا قبل از ازدواج که نه و نیم صبح ماکزیمم زمانی بود که آقای پدر حوصله اش از خواب بودن بقیه سر نمی رفت. بعد از ازدواج هم که آقای همسر از ساعت نه اعلام می کرد که ساعت ده است تا بالاخره مرا از خواب بیدار کند (رکورد مبارزه من معمولا نیم تا یک ساعت است)! حالا آقای پسر از هشت و نیم صبح شروع می کند! گیری کرده ام با این آقایان!ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment