Friday, August 22, 2008

کم غذای من

آخ مامانی، نمی دانی چفدر تماشای غذا خوردنت را دوست دارم. هنوز غذا را با دندانهای جلویت می جوی، آن هم با تمرکز! فقط حیف که غذا خوردن همچنان یک کار تفریحی و نوعی بازی است! ا
پی نوشت: امروز سر نهار خیار شور می خواستی و اسمش را نمی دانستی. تازه فهمیدم معنای پیچاندن را هم می دانی. چون خودت اسمش را گذاشتی "پیچی" (آخر سر شیشه اش پیچی بود)!ا

No comments: